صنعتی شدن نقش مهمی در فرایند توسعه اقتصادی هر کشورایفا میکند و یک هدف عمدة سیاسی- اقتصادی در اکثر کشورهای در حال توسعه به شمار میرود. در میان عوامل تأثیر گذار بر صنعتی شدن، نقش دولتها در جایگاه کنشگران اقتصادی بر تغییر و تحولات صنعتی و توسعة جوامع در بیشتر کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین از اهمیت زیادی برخوردار و دارای تأثیرات متناقضی بوده است؛ به طوری که در برخی از کشورهای در حال توسعه نقش اقتصادی دولت مرتبط با هم تغییر و تحولات صنعتی سریع و هم تسهیل سرمایه و افزایش آن بوده است و بالعکس در موارد دیگر، دولتها و بوروکراتها منابع اقتصادی جوامع خود را به یغما برده و از تحریک و برانگیختن رشد اقتصادی کوتاهی نمودهاند و باعث تراکم ثروت در دست عدهای معدود و بهویژه، نخبگان غیر تولیدی شدهاند. با توجه به تأثیر تعیینکنندة دولتها روی تغییرات اقتصادی - اجتماعی جوامع به طور عام و صنعتی شدن آنها به طور خاص، مقالة حاضر سعی نموده است با استفاده از یک "رویکرد نهادی"، تحلیلی تطبیقی - کمی از رابطة بین دولت و صنعتی شدن به عمل آورد تا نحوة تأثیرگذاری و همچنین ساز و کارهای دخالت دولت در روند صنعتی شدن جوامع مشخص گردد. به همین منظور، دادههای ثانوی عاملیت دولت و رابطة آن با ساختارهای درونی و بیرونی جامعه از سال 1980 تا 2005م برای برخی از کشورهای جهان بررسی. یافتهها نشان میدهد که میزان صنعتی شدن جوامع، بستگی به میزان خودمختاری و دربرگیرندگی دولت دارد. به عبارت دیگر، هر چه قدر میزان قدرت عاملیت دولت و میزان تواناسازی ساختهای درونی و بیرونی جامعه بیشتر باشد، به همان نسبت احتمال صنعتی شدن جامعه افزایش یافته به دنبال خود زمینة توسعة جامعه را در پی خواهد داشت.