مهاجرت به معنای کلی آن فرایندی است که در دهههای اخیر و بهویژه از دهۀ 1340 به این سوی، در بین دانشپژوهان ایرانی اهمیت فزایندهای یافته است. مانند بسیاری از موضوعات مهم اجتماعی، مهاجرت نیز دارای ابعاد خاص اجتماعی، جمعیتی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، و غیره است. بر همین پایه، باید عوامل موثر بر مهاجرت و پیامدهای آن را نیز در این حوزهها بررسی کرد. بنا بر این مطالعۀ نسبتاً جامع، مهاجرت، مستلزم کوششی میان رشتهای است. هدفی که در این مقالة جامعهشناختی دنبال میشود بررسی رابطۀ متقابل نظری مهاجرت و نابرابری است. همچنین، در این اثر با استفاده از دادههای آماری حاصل از سرشماریهای ادواری ایران، به تحلیل این رابطه میپردازیم. از این رو، روش این تحقیق، مطالعة اسنادی- نظری است و کوشش میشود با استفاده از تحلیل ثانویه بر پایۀ دادههای آماری موجود، پشتوانهای واقعی برای یافتههای نظری فراهم نماییم. چارچوب نظری این پژوهش که برپایۀ مروری گذرا بر نظریههای کلاسیک مهاجرت صورت میگیرد، رویکرد برد متوسط «گزینشی بودن مهاجرت» است که میتواند برای رسیدن به هدف این مقاله و تحلیل رابطۀ بین مهاجرت و نابرابری کمک کننده باشد. نتایج این بررسی نشان میدهد که رابطة مهاجرت و نابرابری نیز گسترده و چند بعدی است. به این معنا که حرکات جمعیتی نه فقط باعث تغییر چگونگی پراکندگی جمعیت در درون یک منطقه جغرافیایی میشود، بلکه در ساختارهای شغلی، رفاهی، جنسی، آموزشی، و همچنین در حوزههای عمدهای که در بالا نام برده شد، تغییراتی را ایجاد مینماید. هر کدام از این تغییرات نیز به نوبة خود شرایط نابرابری را پیچیدهتر مینماید و زمینه را برای مطالعة دقیقتر موضوع فراهم میکند.